کد مطلب:150363 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:273

بینایی و بیداردلی
اساس همه ی حركتها و اقدامات در تربیت حسینی، بینایی و بیداردلی است كه عمل ایمانی، عملی از سر بینایی و آگاهی است و آنچه از سر كوری و ناآگاهی انجام شود بی ارزش است و مایه ی تباهی. حماسه ی حسینی حماسه ای است كه گام گام آن براساس بینایی و بیدار دلی برداشته شده است و حسین (ع) پیوسته بر این امر تاكید كرده و تلاش نموده تا پیروانش به روشن بینی دست یابند و براساس بینایی عمل كنند. آن حضرت در دعایی والا چنین فرموده است:

«(اللهم) اجعل علی البصیره مدرجتی، و علی الهدایه محجتی، و علی الرشاد مسلكی، حتی تنیلنی و تنیل بی امنیتی، و تحل بی علی ما به اردتنی، و له خلقتنی و الیه آویتنی.» [1] .

خدایا حركتم را براساس بینایی و راهم را با هدایت و روش و طریقه ام را قرین رشد و تعالی قرار ده، تا مرا به مقصد (تربیتم) نایل گردانی و دیگران را به وسیله ی من به مقصد (تربیتشان) برسانی، و مرا در آنچه تو خواهان آنی و به جهت آن مرا آفریده ای و بدن سوی پناه داده ای، وارد نمایی.


زندگی و دینداری در مدرسه ی حسینی بر پایه ی بینایی و بیدار دلی است. معرفت حقیقی و حكمت نورانی انسان را به بصیرت راه می نماید و بصیرت در عمل است كه بدان اعتبار و ارزش می بخشد و آدمی را به عمل صحیح هدایت می كند. حسین (ع) در این جهت چنین می آموزد:

«ایها الناس، ان الله- جل ذكره- ما خلق العباد الا لیعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه، فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عباده من سواه.» [2] .

ای مردم، خداوندی كه یادش بزرگ است بندگان را نیافرید مگر برای اینكه او را بشناسند، و چون او را بشناسند، بندگی اش نمایند و با بندگی او از بندگی غیر او بی نیاز گردند.

جوهر دین، بینایی و آگاهی است و دینداری حقیقی بر حكمت و معرفت بنا می شود و هر چه آدمی در این وادی بالاتر رود به مراتب والاتری از بندگی حقیقی دست می یابد كه همه ی ارزش آدمی به میزان بندگی اوست. رسالت همه ی فرستادگان الهی در این جهت بوده است، چنانكه خدای متعال فرموده است:

(ما كان لبشر ان یؤتیه الله الكتاب و الحكم و النبوه ثم یقول للناس كونوا عبادا لی من دون الله ولكن كونوا ربانیین بما كنتم تعلمون الكتاب و بما كنتم تدرسون.) [3] .

هیچ بشری را نسزد كه خداوند به او كتاب و حكم و پیامبری دهد، آنگاه وی مردمان را گوید: به جای خدا بندگان من باشید، بلكه (باید بگوید:) به سبب آنكه كتاب (آسمانی) تعلیم می دادید و از آن رو كه درس می خواندید، ربانی باشید.

مدرسه ی حسینی مدرسه ای است برای گشودن دیده ها و دلها و سیر به سوی بینایی و بیداردلی و تربیت انسانهای ربانی؛ و همه چیز آن در این جهت است؛ به بیان حسین (ع):

«دراسه العلم لقاح المعرفه.» [4] .

تدریس علم برای باروری معرفت است.


و حسین (ع) بر این اساس این گونه دعا می كرد:

«اللهم ارزقنی بصرا فی امر الاخره، حتی اطلب الحسنات شوقا وافرا من السیئات خوفا یا رب.» [5] .

خدایا به من بینایی و بصیرتی در امور آخرت عطا كن تا با شوق بسیار و از ترس تو به جای گناهان در پی كارهای نیك باشم.

آن كه اهل حكمت و معرفت است می تواند بدرستی در جهت ربانی شدن گام بردارد و خدا را بشایستگی بندگی نماید. از این روست كه نظام دین، نظامی مبتنی بر بینایی و آگاهی است و دعوت آن، دعوت به بصیرت و حكمت است و هیچ چیز چون كوری و كوردلی آدمی را از حقیقت هستی دور نمی سازد و به گنداب روابط غیر انسانی نمی كشاند.



آدم از بی بصری بندگی آدم كرد

گوهری داشت ولی نذر قباد و جم كرد



یعنی در خوی غلامی ز سگان خوارتر است

من ندیدم كه سگی پیش سگی سر خم كرد [6] .



راه دین و دینداری راهی است كه با بینایی و بیدار دلی بدرستی طی می شود و دعوت پیام آوران الهی و پیروان حقیقی ایشان دعوتی است بر مبنای بینایی، و آنان هرگز به پیروی كوركورانه و اطاعت غیر حكیمانه نخوانده اند، چنانكه خدای سبحان پیامبر گرامی اش را فرموده است تا چنین ابلاغ كند:

(قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی و سبحان الله و ما انا من المشركین.) [7] .

بگو: این است راه من، كه من و هر كس پیروی ام كرد با بینایی به سوی خدا دعوت می كنیم، و منزه است خدا، و من از مشركان نیستم.

نهضت حسین (ع) و مدرسه ی تربیتی او والاترین جلوه ی دعوت به قیام و حركت، و مبارزه برای برقراری عدالت، و رساندن مردمان به عزت، و هموار كردن راه عبودیت براساس


بینایی و بیداردلی است. حسین (ع) با نگاه به افقی روشن قیام كرد و پیوسته این بینایی و بیدار دلی را یادآور شد و از دیگران نیز خواست تا این گونه به او بپیوندند و در راه حق گام زنند. در مدینه، در آغاز نهضت خویش وقتی عمر اطراف از كشته شدن او در پی حركتی كه آغاز كرده بود خبر داد، حسین (ع) به او فرمود:

«فتظن انك علمت ما لم اعلمه؟» [8] .

آیا گمان می كنی آنچه را تو می دانی من نمی دانم.

او در راهی گام نهاده بود كه بخوبی می دانست به كجا ختم می شود، اما او خود را مكلف می دید كه در برابر آن همه نامردمی و ستمگری به پا خیزد و آگاهانه با عده ای اندك بر باطل بتازد تا ننگ بیدادگری و نامردمی به نام دین را از چهره ی اسلام بزداید و اسلام نبوی و اسلام علوی را جان بخشد. حسین (ع) در نامه ای كه برای شیعیان خود در بصره نوشت و آن را همراه یكی از خدمتگزاران خود به نام سلمان به بصره فرستاد چنین اعلام نمود:

«سلام علیكم، اما بعد، فانی ادعوكم الی احیاء معالم الحق و اماته البدع، فان تجیبوا تهتدوا سبل الرشاد، و السلام.» [9] .

سلام بر شما، اما بعد، همانا من شما را به زنده كردن آثار و نشانه های حق و نابود كردن بدعنها فرامی خوانم، و اگر بپذیرید به راههای رشد و هدایت رهنمون خواهید شد، والسلام.

حسین (ع) در پی زنده كردن دین و دینداری و زدودن لكه های ننگی بود كه به نام اسلام و حكومت اسلامی چهره ی دین را مشوه ساخته بود و می فرمود:

«ما اهون الموت علی سبیل نیل العز و احیاء الحق.» [10] .

چقدر مرگ در راه رسیدن به عزت و احیای حق سبك و راحت است.

حسین (ع) همه ی مسلمانان را به احیاگری- احیاگری سنتهای الهی و روشهای نبوی و ارزشهای انسانی- براساس دركی درست از حقیقت دین و هندسه ای برین فراخوانده و فرموده است:


«و اما الجهاد الذی هو سنه، فكل سنه اقامها الرجل، و جاهد فی اقامتها و بلوغها و احیائها؛ فالعمل و لاسعی فیها من افضل الاعمال، لانها احیاء سنه، و قد قال رسول الله- صلی الله علیه و آله: من سن سنه حسنه فله اجرها و اجر من عمل بها الی یوم القیامه، من غیر ان ینقص من اجورهم شیئا.» [11] .

اما جهادی كه سنت است، برپا داشتن هر سنت (نبوی) است كه انسان بر پای دارد و در راه برپا داشتن و برآوردن و زنده كردن آن مبارزه كند. پس كار و تلاش در راه آن، بهترین اعمال است، زیرا زنده داشتن سنت (نبوی) است؛ و رسول خدا (ص) فرموده است: «هر كه سنت و قانونی نیك را بنیان نهد، پاداشش از آن اوست و نیز از پاداش همه ی آنان كه تا روز قیامت بدان عمل كنند بهره می برد بی آنكه از پاداش خود آنان چیزی كاسته شود».

حسین (ع) با بینایی و بیداردلی تمام در راه احیای سنت گام نهاد و دعوت او برای خارج كردن سرنوشت اسلام و مسلمانان از چنگ امویان، دعوتی از سر بینایی و آگاهی بود. آن حضرت در نامه ی خود به بنی هاشم در آغاز نهضت خویش فرمود:

«اما بعد، فانه من لحق بی منكم استشهد، و من تخلف لم یبلغ مبلغ الفتح.» [12] .

اما بعد، بدانید هر كه به من بپیوندد به شهادت می رسد، و هر كه روی بر گرداند به هیچ پیروزی یی دست نیابد.

دلالت كلام امام (ع) در اینكه آنان باید انتخابی از سر بینایی و آگاهی بكنند كاملا روشن است، زیرا مدرسه ی حسینی مدرسه ی عمل براساس علم است و در آن برای عمل ناآگاهانه و پیروی كوركورانه جایی نیست. آنان كه در پی حسین (ع) رفتند با بینایی و آگاهی عمل كردند و خوب می دانستند چه رسالتی دارند و چه تكلیفی را ادا می كنند. امام خمینی (ره) درباره ی این شان تربیت یافتگان مدرسه ی حسینی می فرماید:

«هر چه روز عاشوا سیدالشهدا- سلام الله علیه- به شهادت نزدیكتر می شد افروخته تر می شد. جوانان او مسابقه می كردند برای اینكه شهید بشوند؛ همه هم می دانستند كه بعد از چند ساعت دیگر شهیدند. مسابقه می كردند آنها، برای اینكه آنها می فهمیدند كجا می روند، آنها می فهمیدند برای چه آمدند. آگاه بودند كه ما آمدیم ادای وظیفه ی خدایی


را بكنیم، آمدیم اسلام را حفظ بكنیم.» [13] .

یاران حسین (ع) همه نمونه هایی والا از دست یافتگان به بینایی و بیداردلی در زندگی بودند. از امام صادق (ع) روایت شده است كه درباره ی حضرت عباس (ع) فرمود:

«كان عمنا العباس بن علی نافذ البصیره، صلب الایمان؛ جاهد مع ابی عبدالله- علیه السلام- و ابلی بلاء حسنا، و مضی شهیدا.» [14] .

عموی ما عباس بن علی دارای بصیرتی عمیق و ایمانی راسخ بود؛ او در كنار ابی عبدالله (ع) جهاد نمود و از آزمایش نیكو بیرون آمد و به شهادت نایل گردید.

تعبیر «نافذ البصیره» شاخصه برجسته مدرسه ی حسینی است و تلاش تربیتی این مدرسه بر آن است كه آدمیان به بینشی عمیق دست یابند و بر همه ی امور زندگی شان بصیرت حاكم باشد؛ و عباس نمونه ای نیكو در این عرصه است. در زیارتنامه ی آن حضرت، منقول از امام صادق (ع) چنین می خوانیم:

«اشهد انك لم تهن، و لم تنكل، و انك مضیت علی بصیره من امرك مقتدیا بالصالحین و متبعا للنبیین.» [15] .

گواهی می دهم كه تو (در احیای دین) هیچ سستی و كوتاهی نكردی و در كار خود با بینایی و بیداردلی در اقتدا به صالحان و پیروی از پیامبران عمل نمودی و از جهان درگذشتی.

زندگی و مرگ عباس (ع) پرچمی است فرا راه آنان كه می خواهند تربیت مدرسه ی حسینی را دریابند و براساس بینایی و بیداردلی حركت كنند و بهترین انتخاب را بنمایند.


[1] رضي الدين أبوالقاسم علي بن موسي ابن طاووس، مهج الدعوات، چاپ سنگي، تهران، 1330 ق. ص 59؛ بحارالانوار، ج 85، ص 214.

[2] أبوجعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي (الصدوق)، علل الشرايع، قدم له السيد محمد صادق بحرالعلوم، الطبعة الثانية،المكتبة الحيدرية، النجف. 1386 -1385 ق. افست دار احياء التراث العربي، بيروت، ص 9؛ محمد بن علي بن عثمان الكراجكي، كنز الفوائد، تحقيق عبدالله نعمة، دار الاضواء، بيروت، 1405 ق. ج 1، ص 328.

[3] قرآن، آل عمران/ 79.

[4] أبومحمد الحسن بن محمد الديلمي، أعلام الدين في صفات المؤمنين، تحقيق مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، الطبعة الثانية، بيروت، 1409 ق. ص 1409 ق. ص 298؛ بحارالانوار، ج 78، ص 128.

[5] كشف الغمة، ج 2، ص 63.

[6] كليات اقبال لاهوري، ص 239.

[7] قرآن، يوسف/ 108.

[8] الملهوف، ص 100.

[9] الأخبار الطوال، ص 231.

[10] احقاق الحق، ج 11، ص 601.

[11] تحف العقول، ص 173.

[12] الملهوف، ص 129؛ بحارالانوار، ج 42، ص 81، ج 44، ص 330، ج 45، ص 85.

[13] صحيفه ي نور، ج 15، ص 55.

[14] السيد محسن الامين العاملي، أعيان الشيعة، دار التعرف، بيروت، ج 7، ص 430.

[15] مفاتيح الجنان، ص 795.